کد مطلب:321366 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

استدلال به اینکه (اسم بهاء) اسم اعظم الهی است و جواب از آن
در این مقام تحقیقاتی كرده در باب اسم بهاء و اینكه آن اسم اعظم است و این شخص را بهاء خوانده اند و والله بسیار غریب است این استدلالات و از آن غریب تر است قبول كردن متدینی آنها را اولا كه معلوم نیست كه اسم اعظم باشد و در دعای سحر كه وارد شده و فرموده اند كه اسم اعظم در این دعا است اسماء متعدده در این دعاء است از كجا كه این مراد باشد بلكه از اخبار دیگر اسم های دیگر ظاهر است الا اینكه خوش ندارم در این مقام بنویسم و بر فرض كه به دلیل و برهان ثابت كردی كه این اسم اعظم است چیزی را كه شما خود به جعل خود گذارده اید و ان هی الا اسماء سمیتموها انتم و اباؤكم ما انزل الله بها من سلطان و تخلقون افكا چه حجتی دراین است این هم مثل این كه میرزا علی محمد را قائم خواندید و میرزا حسینعلی را سیدالشهداء دانستید بلكه به اسم الوهیت می خوانید چه حجتی در این است خداوند خلق را مختار خلق فرموده محض همین كه هر كه هر چه می خواهد بگوید و بكند تا سرایر و ضمایر ایشان ظاهر شود پس هیچ حجت در این اسم ها ابدا نیست شما كه عمد كردید و جعل كردید در آن هم كه مادرش این اسم را بر او بگذارد حجتی نیست چه بسیار را كه بهاء می گویند و اسمشان همین بوده و محل نظر احدی نیستند و این كه شنیده حكما یعنی مشایخ ما برای اسماء نبی و ائمه حكمت ها بیان می كنند این بعد از آنی است كه آثار و علامات و صفات دیگر در ایشان جمع بوده و مشاهده شده است پس می گویند كه اسم ایشان هم از آسمان به مناسبت شأن و مقام ایشان نازل شده و هیهات كه در سایر خلق امر به این منوال باشد خاتم را محمد فرموده اند به مناسباتی كه خدا دانا است محمد بن اشعث هم محمد بود و هیچ آن مناسبات را نداشت عثمان بن عفان یكی می شود و عثمان بن مطعون و عثمان بن سعید یكی ابوبكر و عمر هستند و در
ولاد ائمه هم این اسم ها پیدا می شود پس بر فرض كه این اسم ها بدون عمد اتفاق بیفتد اعتمادی به آنها نیست تا علامات حقیت جمع شود چه جای این كه شما عمد هم كرده اید و بهاءالدین عاملی (ره) را هم بهاء گفتند و این اسم دلیل شأنی از برای او نیست ان اكرمكم عندالله اتقیكم خلاصه كه در حقیقت دین را مسخره پنداشته اند و هر مزخرفی كه بر زبانشان جاری می شود مضایقه نمی كنند و می گویند و در این مقام عباراتی از شیخ بونی از مراشد عامه است نقل كرده كه گفته ثم اعلم ان الله سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی باسم البها فی یوم المطلق فی مرج عكار و گفته در وافی هم هست و اشهد بالله كه اعتمادی به روایات او نداریم زیرا كه دروغ بسیار را از او تاكنون دیده ایم بر فرض كه عین عبارت شیخ بونی باشد چه اعتماد به قول او است اگر بنا باشد كه مقلد شیخ بونی بشویم كار ما خراب است عقاید باطله دیگر هم باید داشته باشیم و در وافی هم اگر بر سبیل اعتماد نقل كرده شاید از غرق تصوفی است كه در ملامحسن بوده كه عقاید فاسده دیگر هم از وحدت وجود و غیر آن داشته است اگر چه از یكی از رسائل او كه در اواخر تصنیف كرده همچو ظاهر است كه از عقاید باطله اش منصرف شده و تكلیف ما به ملاحظه ی این رساله این است كه بر او طلب رحمت و استغفار نمائیم و علی ایحال عبارت شیخ بونی هیچ محل اعتنائی نیست و نیز حدیثی كه سابق هم روایت كرده بود كه ان لی كرة و لك كرتین نقل كرده و سابقا مفصلا شرح داده ایم و در اخبار صحیحه هم آن را ندیده ایم و باز عباراتی از ترجمه های كتب انبیا نقل كرده و علاوه بر آن كه اعتمادی به اصل كتب چنان كه دانستی نیست خاصة این جور ترجمه ها ولو به لفظ بهاء باشد دلیل امری نمی شود زیرا كه مثلا در اصل این كتب كه به زبان لاتینی بوده یا یونانی یا عبری لفظی بوده كه بر معنی حسن و جمال و عظمت استعمال می كرده اند و این معانی در لغت عرب الفاظ متعدده دارد بالفرض اگر به لفظ بهاء ترجمه كرده باشند چه دلالت بر مطلب تو دارد اگر لفظ جمال یا عظمت تفسیر شده بود چه می كردی و در ترجمه های این كتب بسیار می بینیم كه همین قسم اختلافات هست و هر مترجمی به لفظی می نویسد و این مترجمین معصومین نبوده اند و شهادة جرائیم مترجم را كه از علمای بزرگ نصاری است در حق آنها شنیدی و با وجود همه ی اینها عرض كردم كه اموری كه به عمد مخلوق واقع می شود با بدون عمد به حسب اعراض ملكیه واقع می شود چیزی نیست كه انسان دین خود را به این جوره ادله از دست بدهد اگر در دین داری درست ملتفت می شوی و اگر نداری كه فاختر لنفسك ما تحلو و از همه ی این ها تماشائی تر استدلالاتی است كه به عبارات بیان بر این مطلب كرده و عرض كرده ام كه جواب اینها با طایفه ی بابی از لیس هزار از این دلیل های
بیانی برای ما بیاوری مثمر هیچ ثمر نخواهد بود و بعد باز آیاتی و عباراتی در ذم تكذیب آیات ذكر كرده و به خیال خود نصایحی نموده و سابق بر این هم همین مطالب را به تفصیل ذكر نموده و ما هم به تفصیل جواب داده ایم و حاجت به تكرار ندارد تا آنكه آغاز سخن برد كتاب مبارك تقویم العوج و تثقیف الاود نموده است و خرافات سروده و حیف كه حجم این رساله بسیار شده و خوانندگان را ملال می گیرد و الا سزاوار است كه در این مقام به تفصیل جواب بدهم اینقدر هست كه همه آنچه در این مقام می گوید سابق بر این تفصیل جواب داده شده و امید است كه برای متدینین رفع شبهات شده باشد و در این مقام هم مجملی جواب می گوئیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین.